داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

در اینجا به انتخاب خودم برترین داستانهای ایرانی و خارجی را منتشر می کنم به صورتهای گوناگون، کوتاه، بلند و دنباله دار یا حکایتهای پند آموز

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
  • ۱
  • ۰

بعدش صدای مکالمش با سامی اومد منم نشستم به گوجه و کاهو با خیار شور خورد کردن تا همبرگرا بیاد رفتم لباس راحتی پوشیدم موهامم همونجور خیس دم اسبی محکم بستم و رفتم پایین داشتم آخرین گوجه رو خورد میکردم که صدای در اومد بچم چه موقعیت شناسه بعد ده دقیقه با دو بسته همبرگر و نون باگت اومد تو آشپزخونه اا خوب شد نون گرفتا وگرنه من اصلا یادم نبود بشون بگم
سامی- کمک نمیخوای؟
من-نچ نمیخوام شما برو کمک اتردین اینا
سامی-خب من اومدم به خانومم کمک کنم
ای بابا این چرا اینطوری میکنه آخه جریان نزده میرقصه مال این سامیه ها
من-پس برو اون همبرگرا رو سرخ کن من تازه حموم بودم بوی سرخ کردنی میگیرم
خلاصه تا ساعت 3 اون سرخ کردو من با مخلفات گذاشتم تو نون
من-خب دستت درد نکنه پسرا رو صدا کن بیان برای غذا
سامیار-چشم
فکر کنم سرش خورده به سنگ انقدر حرف گوش کن شده از پا قدم خوب این خلفی باید باشه
میشا-به به بدون ما غذا میخورید چشمم روشن
من-شما کی اومدید مگه نگتید 4 با آرایشگر میایید گفتم بیرون غذا میخورید دیگه
میشا-نه بابا کی حال داره تو این گرما بره دور دور تازه بعدشم بره دنبال آرایشگر آدرس دادیم گفت خودش میاد غذا هم ماشالا برای یه ایل درست کردی چه خبره
من-گفتم این پسرا شاید زیاد بخورن مگه یه نفر میاد
میشا-آره بابا سرشون شلوغ بود اینم به زور قبول کردن بیاد خلاصه غذا ها رو خوردیم که این آرایشگره اومد ظرفا رو سپردیم دست پسرا و پریدیم بالا تو اتاق شقایق
من-بابا تو رو خدا اول منو درست کنین که هنوز لباسم انتخاب نکردم
میشا-جدی نفس از تو بعیده تو از یه هفته قبل برای مهمونی لباس انتخاب میکردی
من- حالشو نداشتم 
آرایشگر-خب گلم چه جوری موهاتو درست کنم
من-موهام فر کرکره ای بشه مدلش جمعو باز آرایشمم مشکی نقره ای که چشمم رنگش نقره ای طوسی بشه
آرایشگر-باشه گلم بیا بشین ببینم قبلش برو یه ربدوشام بپوش که لباستو میخوای در بیاری موهات خراب نشه
رفتم یه ربدوشام نقره ای پوشیدم اومدم نشستم زیر دست این آرایشگر دستشا انقدر فرز بود که معلوم بود کار بلده دستاشو از دو طرف کشید و گفت
-بلند شو عروسک
میشا-وای دستتون درد نکنه خانم رفیع(آرایشگر) نشناختم گفتم جادو کردیدی این رفیق بی ریخت ما سیندرلا شد
من-خفه میشا برو از جلوی آینه کنار بزار خودمو ببینم
میشا از جلوی آینه رفت کنار و من از دیدن خودم کیف کردم زیر چشممو خط چشم نقره ای و بالای چشممو خط چشم مشکی تقریبا کلفت کشیده بود پشت پلکمو نقره ای با مشکی کار کردن بود زیر ابروم هم یه کم سایه نقره ای زده بود که پشت پلکمو کشیده تر میکرد با رژگونه ی صورتی و رژ لب صورتی موهامم عالی شده بود سمت راست روی موهام سه تا مربع 6 در6 تمام نگین زده بود صدای شقایق در گوشم نذاشت بیشتر فکر کنم
شقایق-بیچاره سامی
خندیدمو گفتم
-خفه
از آرایشگر تشکر کردم و پولشو حساب کردم بعدشم رفتم تو اتاقم تا یه لباس و کفش انتخاب کنم لاکامم میخواستم مشکی با طرح های نقره ای بزنم در کمدمو باز کردم یکم زیرو روش کردم که یاد یه لباس افتادم که بابام از ترکیه برام آورده بود و از ترس اینکه طناز دختر عموم وقتی نباشم برش داره با خودم آورده بودمش یه لباس کوتاه بالای زانو که دامنش یکم پرنسسی بود یه یقه ی پر نگین میخورد که دور گردن حلقه میشد روی سینشم یه اشک پر نگین بود که وسطش خالی بود با کفش ستش که پر از نگین بود پشتم به در بودش و داشتم ربدوشام رو در میووردم که صدای در اومد زود روبدوشام رو پوشیدمو برگشتم سامی بود که تکیه داده بود به درو زل زده بود به من
سامی-ببخشید
بعدشم زود رفت بیرون پسره ی بیشعور یه اهمی یه اوهومی بعد بیا سریع لباسرو پوشیدمو کفشامم پام کردم رفتم جلوی میز آرایشی یا همون توالتو با یه ادکلن خنک و شیرین یه چیزی بین این دوتا که خودم عاشقش بودمو فقط تو مهمونی های مهم میزدم چون داییم برام از فرانسه فرستاده بود اصل بودو میگفتن برندش دیگه از این ادکلن نمیزنه خلاصه با این ادکلن کمیاب دوش گرفتمو لاکامم زدم که صدای در اومدو پشتش صدای سامی
سامی-نفس لباستو پوشیدی بیام تو
من-آره بیا
سامیار اومد تو اخی بچم هنوز موهاش خیس بود فکر کنم تازه از حموم اومده بود یه راست بدون اینکه به من نگاه کنه رفت سمت کمد لباساش یکم زیرو روش کرد بعدش کلافه دستشو کرد تو موهاش رفتم پشتش واستادم و دستمو گذاشتم روشونش
من-کمک نمیخوای
مثل کسی که بهش شوک الکتریکی داده باشن برگشت و زل زد بهم زل زدم به یه جفت چشم عسلی که توش یه جفت چشم نقره ای دیده میشد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی