داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

در اینجا به انتخاب خودم برترین داستانهای ایرانی و خارجی را منتشر می کنم به صورتهای گوناگون، کوتاه، بلند و دنباله دار یا حکایتهای پند آموز

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

رفته بود واسه من نیمرو درست کرده بود یعنی اون موقع دوست داشتم ماهیتابه رو بردارم بزنم تو سرش
-بیا بشین دیگه بیا ببین چیکار کردم
-بله چه زحمتی کشیدین خسته نباشین
نشستم پشت میز و شروع به خوردن کردیم
لقمه ی اول و که هرسه تا گذاشتیم تو دهنمون یه نگاه به هم کردیم سریع از پشت میز بلند شدیم و به سمت دستشویی هجوم بردیم
اه که چقده شور بود یعنی زهرماربود
بعد اینکه حسابی عق زدم خودم و روی مبل انداختم رو به کامران گفتم
-خاک تو سرت کامران با این غذا درست کردنت
باران با ناله گفت-ابجی حالم بده
رومو کردم طرفش و گفتم
-دست پخت کامران جونت بود بگو یه فکری به حالت کنه من خودم حالم بدتر از تویه
شوریش از بس زیاد بود واقعا حال بهم زن بود