داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

در اینجا به انتخاب خودم برترین داستانهای ایرانی و خارجی را منتشر می کنم به صورتهای گوناگون، کوتاه، بلند و دنباله دار یا حکایتهای پند آموز

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
  • ۲
  • ۰

من آدم حساسی نیستم.

 وقتی خانه‌ی والدینم را ترک کردم گریه نکردم، وقتی گربه‌ام مرد گریه نکردم، وقتی در ناسا کار پیدا کردم گریه نکردم، و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گریه نکردم.

اما وقتی از روی ماه به زمین نگاه کردم،
بغضم گرفت.

با تردید با پرچمی که بنا بود روی ماه نصب کنم بازی می‌کردم. از ان فاصله رنگ و نژاد و ملیتی نبود. ما بودیم و یک خانه‌‌ی گرد آبی.

با خود گفتم:
انسان‌ها برای چه می‌جنگند...؟

شصت دستم را به سمت زمین گرفتم و تمام دارایی‌ام و کره زمین با آن عظمت پشت شصتم پنهان شد و من اشک ریختم.

 

✍️خاطرات نیل آرمسترانگ

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی