داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

در اینجا به انتخاب خودم برترین داستانهای ایرانی و خارجی را منتشر می کنم به صورتهای گوناگون، کوتاه، بلند و دنباله دار یا حکایتهای پند آموز

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
  • ۰
  • ۰

 میلاد دست از نگاه کردن به سقف برداشت و گفت:
ـ به خودم و خودت.... من حال این اشکانو می گیرم!
با خنده گفتم:ـ حالا به چیا فکر می کردی راجع به خودم و خودت؟!
میلاد دستم رو تو دستش گرفت و بوسه ای روی اون زد و گفت:ـ به اینکه یه روزی بابا میشم!!!با خنده گفتم:ـ جان؟؟؟؟؟؟؟!میلاد: اینقدر عجیبه؟!من: نه ولی خب... حالا اسم بچمون رو چی بذاریم؟!
میلاد: من از دختر اسم ساغر رو دوست دارم... از پسرم پارسا....من: ساغر و پارسا که به هم نمیان!
میلاد: مگه حتما باید بیان؟!من: خب نه!!!میلاد: فکر کن بچمون خیلی خوشگل میشه ها!
من: آره البته اگه به من بره خیلی خوشگل میشه!میلاد یه ابروش رو بالا انداخت و گفت:ـ دستت درد نکنه واقعا!من: خواهش میکنم!
میلاد: شقایق.....من: بله؟میلاد: خیلی دوستت دارم....می خواستم یکم اذیتش کنم... هیچی نگفتم که 
گفت:ـ تو چی؟
من: نمی دونم باید فکر کنم....میلاد: خیلی نامردی!و غلتی زد و پشتش رو کرد به من.....با لبخند بغلش کردم و گفتم:ـ شوخی کردم میلاد .... منم دوستت دارم....میلاد بغلم کرد و گفت:ـ میدونم!من: ایشش خود شیفته!

*************************
سر میز شام نگاهم به میشا و اتردین بود که عین برج زهرمار بودن! سامیار هم که فکر نکنم خودش چیزی از طعم غذا فهمیده باشه همش به نفس می‌رسید....
اتردین همش تو فکر بود و اخماش تو هم گره خورده بود و با حرفای من و نفس هم باز نمیشد که نمیشد..... میشا هم هر از گاهی لبخندی به بحثای ما میزد اما بیشتر حواسش جای دیگه ای بود...... شونه ای بالا انداختم و بیخیال مشغول خوردن شدم

********************
لباس خواب نازکی برداشتم و پوشیدم و بعد از مسواک زدن اومدم رو تخت و کنار میلاد خوابیدم..... بعد چند دقیقه میلاد بغلم کرد و من بدون حرفی سرم رو سینه اش گذاشتم خوابیدم......
نفس
 سرمو رو سینه ی سامیار جا به جا کردم به حرکت دستم که مثل خط راست از زیر گلوش تا روی شکمش می کشیدم ادامه دادم خب حالا که اون در مورد فرانک حرف نمی زد خودم باید یکم هولش بدم تن صدامو آوردم پایین اسمشو یکم کشیدم
من-سامیار 
همونطور که موهامو دور انگشتش می پیچوند گفت
سامیار-به فدات
حرکت دستمو وسط سینه اش متوقف کردم
من-خدا نکنه یه چیزی بگم
سامیار-شما دوتا چیز بگو پیش خودم گفتم حرکت اول
من-تو چرا بعضی وقتا دیر میومدی خونه دستش روی موهام ایست کرد ولی خیلی کوتاه دوباره مشغول شد و در همون حال که با موهام بازی کرد گفتسامیار-میشه جواب سوالاتو بعد اینکه کل سوالات تموم شد بدم؟جمله اش بیشتر امری بود تا سوالی پس هیچی نگفتم
حرکت دوم
من-چرا حس می کنم بعضی وقتا بوی عطر زنونه میدی (اوایل متوجه نمی شدم یعنی واقعا بو نمی داد ولی بعد قراری که با فرانک داشتم هروقت سامیار دیر میومد بوی ادکلن شیرین یه زن میومد اوایل بهش بی توجه بودم ولی الان...)چند ثانیه هیچی نگفت بعدش ترکید از خنده دستمو روی شکمش مشت کردمو آروم کوبوندم روش
من-کوفت جواب بده بینم وقتی دیدم جواب نمیده نیم خیز شدم روش با این کارم تموم موهام ریخت تو صورتش صدای خندش قطع شد یه نفس عمیق تو موهام کشیدو گفت
سامیار-نفس موهات چقدر بوی خوبی میده یه بوی خاصی میده
من-آقای عقل کل حموم بودم بوی شامپو میده سرشو آورد نزدیکو با لحن شیطونی گفت
سامیار-اونم چه حمومی خدا دوباره نصیب کنه خندم گرفت این چقدر بی حیا شده بود با دستم پیشونیشو هل دادم عقبو با خنده گفتم
من-هیز چشم چرون فرصت طلب شونه هامو گرفت منو خوابوند رو تخت تا اومدم بلند بشم خیمه زد روم سرشو چسبوند به گوشمو لاله گوشمو یه گاز کوچولو گرفت موهای نداشته روی بدنم سیخ شدن در گوشم گفت
سامیار- من من بدبخت کجا چشم چرونم کجام هیزه آخه من غیر خانوممم کی رو باید ببینم  واقعا راست میگفت اگه اتردین یا میلاد برای حسادت شقایقو میشا با دختری گرم گرفته بودن این سامیار نگرفته بود
من-عاشق این بچه مثبتیت شدم که کلا نور بالا میزنه دوباره شیطون شد
سامیار-نه دیگه در اون حدم مثبت نیستم نفس
یه اخم الکی کردمو گفتم
من-چشمم روشن حرفای جدید می شنوم فردا که رفتی بیمارستان با میشا اینا می گردیم نامه های دختر همسایتونو که عشق اولت بود و پیدا می کنیم گوشیتم فعلا دست من میمونه با همون لحن شیطونش گفت
سامیار-نه دیگه اشتباه کردی عشق اولم تو پنج سالگی بود
من-به به خانوم کی بودن
سامیار-مربی مهدمون بود یکم نگاش کردم برای اینکه نخندم لبمو دندون گرفتم سرشو آورد جلو

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی