داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

در اینجا به انتخاب خودم برترین داستانهای ایرانی و خارجی را منتشر می کنم به صورتهای گوناگون، کوتاه، بلند و دنباله دار یا حکایتهای پند آموز

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
  • ۰
  • ۰

اوللا چه کرده بود این سلیقه من با سامی عینک آفتابیشو که مدل پلیسی بود گذاشته بود رو موهاشو با اون تیپش هزار برابر دختر کش تر شده بود آخ من فدای این جنتلمن خودم بشم
سامی-من نمی دونم تو چه اصراری داری تیپتو با من ست کنی پشت چشمی نازک کردم و گفتم 
من- از خداتم باشه خندید و دستشو گرفت سمتم درحالی که کیف ست کفشمو برمی داشتم دستمو گذاشتم تو دستش با اون یکی دستمم عینک مدل پلیسیمو که فریم عسلی داشت گذاشتم رو موهام 
سامیار-ای تقلید کار
من-بده دوست داریم با آقاییمون ست بشیم دستشو گذاشت رو قلبش
سامی-ای قلبم مگه نگفتم مراعات کن
خندیدم و دستشو کشیدم سمت در همه آماده منتظر ما بودن
ساعت 6 بود که از خواب بیدار شدم دیدم دکی آقای ما رو بالش گرفته مثل خرس خوابیده..رفتم w.cصورتمو شستم اومدم بیرون رفتم بالا سر اتردین که بیدارش کنم..دستمو بردم جلو که یکهو دستمو تو هوا گرفت منو کشید جلو که پرت شدم تو بغلش..از ترس یک جیغ کوچیک زدم..
اتردین:می خواستی کرم بریزی رو دست خوردی آره؟؟
من:نه به خدا...دیوونه از ترس سکته کردم خب بیدار میشی بگو دیگه.. ای قلبم..اتردین منو بیشتر به خودش فشار داد بعدم با خنده دم گوشم گفت
اتردین:الهی داری می‌میری؟؟خب زودتر دیگه..
حیف دستامو گرفته بود نمی تونستم با اونا بزنم تو سرش..یکم بعد منو از خودش جدا کرد و گفت
اتردین:راستی همخونه مریض من حالش خوب شد؟؟نمی دونم چرا دوست داره کرم بریزه.گونه هام رنگ گرفت و سرمو به نشونه ی+ تکون دادم که اومد از کنارم رد شد و گفت:جوجوی خجالتی.اوا این چرا این شکلی می کنه امروز؟حالش بده..یعنی منو دوست داره؟یکدونه زدم تو سر خودم گفتم:هوی میشا دوباره بهت خندید پر رو شدی؟جنبه نداری دیگه..خب به خاطر این که مریض بودی داره باهات مدارا می کنه...سرمو تکون دادم تا همه ی فکرا رو دور بریزم..رفتم یکم آرایش کردم یک پالتوی کرم خوجل که تازه خریده بودمو با بوتای بلند قهوه ای سوخته ام که تا زانوم می اومد و پوشیدم یک شال کرم قهوه ای هم سرم کردم درکل آس شدم...اتردین که ازw.cاومد بیرون موهاشو یکمشو ریخته بود تو صورتش و بقیه به سمت بالا ژل زده بود.منو که دید چشماش برق زد ولی هیچی نگفت...ای بمیری خب می‌میری بگی چقدر خوشگل شدی؟والا من اگه شانس داشتم که الان اینجا نبودم...اونم سریع یک کت توسی تک با شلوار جین مشکی با یک سوئی شرت جذب مشکی پوشید عینک دودیشم برداشت...رفتم از تو کمدم شال و کلاه توسی برداشتم راه افتادیم....با اتردین رفتیم پایین که دیدم همه حاضر پایین وایسادن.یکی از یکی هم خوشگل تر.سامی همچین با عشق به نفس نگاه می کرد که حسودیم می شد..
تو دلم گفتم:میشا خاک تو سرت سامی با اون غرورش جلوی نفس زانو زده بعد تو....بیخی..
نفس:بابا میشا تیپ زدی اونجا خبری از توتو نیستا...
من:مرده فلوت زد...نفس ساکت شو دیگه این اتردین الآن میگه از پیش من جم نخور وال...
اتردین:میشا بهت بگم اونجا از پیشم جم نمیخوریا..با این حرفش با نفس زدیم زیرخنده...
نفس و سامی طبق معمول باهم اومدن و ما 4 نفرم باماشین اتردین..تو راه آهنگ و تا ته زیاد کردم enriqueبود منم جو گرفته بود شدید..یکم بعد رسیدیم با دیدن اون همه دختر پسری که دارن اسکی می کنن ذوق زده شدم منم که جوگیرررر..به محض این که اتردین زد رو ترمز از ماشین پریدم پایین دویدم..
اتردین:هیی میشا وایسا دختر...من:خب تو هم بدوو..
اتردین:میگن جو آدمو بگیره پرپر میکنه حکایته تو...وایسادم اونم اومد کنارم دستمو گرفت گفت:تنها نرو جایی به هرحال تو یک دختر خوشگلی گرگم زیاده...یعنی خر کیف واسه یک ثانیه ام بود اتردین به من گفت خوشگل؟؟وای خدا..
اتردین:بریم...با هم راه افتادیم بقیه ام پشت سرمون میومدن..
من:اتردین؟
اتردین:بله؟
من:یکم تند راه بیا دیگه اه..
اتردین:دیرنمیشه نترس..همون موقع میلاد صداش کرد.کرمم گرفته بود اذییتش کنم دولا شدم سریع یک گوله برف درست کردم پرت کردم سمتش.مستقیم خورد به گردنش...برگشت سمتم از اون نگاه ترسناکاش بهم کرد و افتاد دنبالم منم دویدم.....وسط راه یکهو زیر پام خالی شد تا زانو رفتم تو برف..اتردین اومد سمتم دستمو گرفت به کمکش اومدم بیرون بعد اومد قلقلکم بده که سریع گفتم
من:دست به من زدی نزدی...دستت بهم بخوره من می دونم و تو.
اتردین:ریز می بینمت!!
من:ریزمی بینی ذره بین بدم...
خندید و گفت:باشه بریم....با هم رفتیم بالا من بعد از گرفتن وسایل مورد نیاز برای اسکی سریع رفتم بیرون که حال کنم...سراشیبیه کوه خیلی زیاد بود منم خودمو به زور نگه داشتم..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی