داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

در اینجا به انتخاب خودم برترین داستانهای ایرانی و خارجی را منتشر می کنم به صورتهای گوناگون، کوتاه، بلند و دنباله دار یا حکایتهای پند آموز

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
  • ۰
  • ۰

 با میلاد رفتیم سوار ماشین شدیم. یه بسته آدامس از کیفم درآوردم و یکی به میلاد تعارف کردم و یکی هم خودم انداختم بالا!!!!!بعد از اون رفتیم لب ساحل جایی که من عاشقش بودم... من به تنهایی رفتم تا یه جای باحال واسه خودمون پیدا کنم اونم رفت یه چیزی از تو ماشین بیاره که به من نگفت چیه!نیم ساعت دیگه دقیقا غروب میشد و من این منظره دریا با غروب آفتاب رو خیلی دوست داشتم. تو دلم میلاد رو تحسین کردم. واقعا که خیلی مهربون و دوست داشتنیه!برگشتن میلاد پنج دقیقه طول کشید. به دستش که نگاه کردم دیدم با خودش گیتارش رو آورده!با خوشحالی گفتم:ـ تو بلد بودی بزنی و به من نگفتی؟؟!
میلاد: آره میخواستم غافل گیر بشی!خندیدم و 
گفتم:ـ وایییییی میلاد خیلی گلی!
میلاد: شما بیشتر!به گیتارش اشاره ای کردم و گفتم:ـ حالا نمیخوای برام بزنی؟!میلاد: چرا عزیزم صبر کن!پنج دقیقه داشتم سوال پیچش میکردم که بالاخره خورشید کم کم آماده غروب کردن بود و میلاد گیتارش رو برداشت و شروع کرد... با شنیدن صدای گیتار لبخندی روی لبم اومد و بعدش صدای میلاد که همراه گیتار آواز می خوند دلم رو هوری ریخت پایین... صداش به قدری جذاب و گیرا بود که همه داشتن به سمت ما نگاه می‌کردن و حسابی جلب توجه کرده بود و جالب تر از اون آهنگی بود که می خوند... صداش گوش آدم رو نوازش می‌کرد...:
(بچه ها من خودم این آهنگ رو گوش نکردما!)
خنده هامو با تو تقسیم می کنم زندگیمو به تو تقدیم می کنم مگه نمی بینی غرق خواهشم من کنار تو پر از آرامشم
بدون تو بودن سهم من نیست منی که به تو دلخوشم کنار تو چشمام رنگ غم نیست با تو غمامو می کشم
نمی تونم از تو دور بمونم آخه به تو دل بستم و تو نباشی تنها نیمه جونم بگو می گیری دستمو
زنده موندن بی تو خنده داره تویی که دنیای منی حرفای تو قلب عاشقت رو بگو که به من می زنی
عزیز من بگو همیشه با منی بدون تو بودن سهم من نیست منی که به تو دلخوشم کنار تو چشمام رنگ غم نیست
با تو غمامو می کشم نمی تونم از تو دور بمونم آخه به تو دل بستم و تو نباشی تنها نیمه جونم
بگو می گیری دستمو زنده موندن بی تو خنده داره تویی که دنیای منی حرفای تو قلب عاشقت رو
بگو که به من می زنی عزیز من بگو همیشه با منی(نیما علامه به تو دلخوشم)
با تموم شدن آهنگ لبخندی روی لبم نشست و صدای دست زدن مردم بلند شد و در آخر میلاد کمی جلو اومد و گونه ام رو بوسید که با لبخند جوابشو دادم. میلاد گیتارش رو گذاشت تو جاش و انداخت رو شونه اش و من پیشنهاد دادم که با هم بریم قدم بزنیم... پاچه های شلوار خودمو دادم بالا و میلاد هم به تقلید از من همین کارو کرد و من بازوی میلاد رو گرفتم و همینطور که کفشامون دستمون بود روی شنا قدم می‌زدیم... امواج ملایم آب که به پاهام می‌خورد حس خوبی در من ایجاد کرده بود... میلاد کنارم ، اون شعر قشنگش ، لب دریا! منو این همه خوشبختی محاله!وقتی که هوا تاریک تر شد پاهامون رو با دستمال(!) خشک کردیم و کفشامون رو پوشیدیم و رفتیم تو ماشین.... تو ماشین همش به این فکر می‌کردم که میلادم منو دوس داره... امکان نداره غیر از این باشه با اتفاقای امروز.... تو حال خودم بودم که میلاد گفت:ـ پیاده شو!کنار یه ساندویچ فروشی پارک کرده بود از اون ساندویچ کثیفا چرکیا! اینقدر دوس دارم اینجاهارو! میلاد دوتا ساندویچ کالباس خرید و سقف ماشین رو باز کرد و همینطور که ستاره هارو نگاه می‌کردیم و حدس می‌زدیم که کدوم ستاره مال کیه، ساندویچامون رو هم می‌خوردیم.....من: اون ستارهه که خیلی پرنوره مال منه!!!میلاد: اونی که خیلی بزرگه هم پس مال منه!!!من: قبول نیست همه خوشگلاشو تو برمی‌داری!!و بعد از کلی شوخی و خنده به سمت ویلا راه افتادیم......وقتی رسیدیم سریع به سرعت جت لباسم رو عوض کردم و رفتم تو حموم و پاهام رو شستم چون داشت اذیتم میکرد!!!!! بعد از من هم میلاد رفت و من رفتم رو تخت و دراز کشیدم و به با یاد آوری شعری که واسم خوند یه لبخند گل گشاد زدم و زود جمعش کردم! نشستم رو تخت و خمیازه ای کشیدم و بعد چند دقیقه میلاد هم اومد و وقتی دید من نشستم سریع سرش رو گذاشت رو پام و دراز کشید..... با تعجب گفتم:ـ چیکار می‌کنی پاشو می‌خوام بخوابم باوو!
میلاد گفت:ـ راحتم!
من: ولی من ناراحتم پاشو دیگه!و با یه حرکت سریع پاهام رو از زیر سرش کشیدم بیرون و رفتم زیر پتو... میلاد هم اومد زیر پتو و چون پشت من بهش بود بغلم کرد و 
گفت:ـ خیلی نامردی! می‌خواستم بخوابم!
من: خب بخواب کسی جلوت رو نگرفته... حالا هم برو اونور تر...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی