نمیدونم باز دوباره می زنه قلبت تو سینه سازموتو سکوتت می شنوی زمزمه آوازمو حس دلتنگی که می گیره تمام جونتو هرجا میری منو می بینی و کم داری منو تو دلت تنگه ولی انگار تو جنگ با دلم میزنی و می شکنی با خودت لج کردی گلم راه با تو بودنو سخت کردی که آسون برم چشم خوش رنگت چرا خیسه خوشگلم حالا بگو کی دیگه اخماتو می گیره با تو می خنده تب کنی واست می میره دست کی شبا لای موهاته آره خودم نیستم ولی یادم که باهاته حالا بگو کی دیگه اخماتو می گیره با تو می خنده تب کنی واست می میره دست کی شبا لای موهاتو اره خودم نیستم ولی یادم که باهاته این عشقه تو وجودت توی جونت ریشه کرده دلت دوباره بی قراره داره دنبال من میگرده
چقدر به حال و هوام میومد احساس میکردم سامیار برام این آهنگ و خونده سرعت بارون چشمام زیاد شد دستای عمو دورم حلقه شد و سرمو به سینه اش فشار داد
عمو-نبینم نفس عمو بارونی باشه
بعدش با صدای بلند به فرشته گفت
عمو-فرشته عوض کن این آهنگه رو
هق هقم اوج گرفت یه فکری مثل موریانه مغزمو می خورد نکنه سوتفاهم بوده و من به سامیار اجازه ندادم برطرفش کنه یه کلمه توی گوشم زنگ می زد سوتفاهم