منم پرو یه سلام گفتمو اصلا به یه جفت چشم خاکستری تیره که مثل یه شیر اماده حمله بهم خیره شده بود توجهی نکردم خواستم برم تو اتاق که شیره غرش کرد
سامی-تا حالا کدوم گوری بودی؟ اون لامصبو چرا جواب ندادی ؟همچین داد زد که تمام شیشه های خونه فکر کنم لرزید پسره ی بیشعور به چه حقی با من اونطوری حرف میزنه صدامو بردم بالا
من-حواست به حرف زدنت باشه ها
سامیار-میبینم دیر اومدی خونه زبونتم دومتر درازه اگه حواسم به حرف زدنم نباشه چی میشه اونوقت؟
من-دیر اومدم که دیر اومدم زبونمم درازه که درازه میخوام ببینم فضولوش کیه درضمن اگه حواست به حرف زدنت نباشه میشه اون که نباید بشه
سامی اومد نزدیک تر یه قدم ناخدا گاه گذاشتم عقب چشماشو قفل کرد تو چشمام مثل شیر نر با شیر ماده بودیم چشما همرنگ قفل شده رو هم صدای نفسا بلند قدما هماهنگ یکی اون میومد جلو یکی من میرفتم عقب