وقتی از دید ما خارج شدش سه تایی زدیم زیر خنده حالا نخند کی بخند طوری که مردمی که از کنارمون رد میشدن بهمون چش غره می رفتن ما هم یکم ساکت می شدیم بعد دوباره می ترکیدیم با صدایی سر بلند کردیم اتردین- میشه بپرسم برای چی خندتون گوش فلکو کر کرده با دیدنشون خندمونو به زور خوردیم ولی صورتامون از فشار خنده قرمز شده بود چند ثانیه بعد دوباره به حالت عادی برگشتیم پسرا نشستن رو به رومون
سامیار-نفس اون دیوانو میدی
میلاد-داداش نیت کن که میگن اولین بار درست درمیاد اینجوری نیست که هی فال بگیریا
اتردین-خودت تنهایی فکر کردی
میلاد با اتردین داشتن بحث می کردن سامیارم زل زده بود به صورت من منم نگامو نمی گرفتمو زل زده بودم بهش نمیدونم تو نگام چی دید که گفت سامیار-بیایید بابا من جوابمو گرفتم فال نمیخوام
میلاد-ااا این مارو کچل کرد از بس گفت بریم فال بگیریم الان میگه نمیخوام سامیار یه چشم غره بهش رفت و اتردین گفت
اتردین -حتما من بودم اولین نفر از ترس اینکه شوهر عمه ی سامیار زودتر برسه پریدم تو ماشین سامیار با چشمش ما رو نشون داد اون دوتا هم ساکت شدن