خودمم رفتم یه عطر خوشبو به خودم زدم همزمان ک صدای شیر آب قطع شد منم از اتاق رفتم بیرون نزدیک به یه ربع خودمو مشغول کردم و بعدش رفتم تو اتاق پشتش به من بود و داشت با موهاش ور میرفت لباسایی رو که براش گذاشته بودم پوشیده بود الهی این نفس دیونه فدات بشه تو چرا انقدر با من سرد شدی یهو درو که بستم سرشو چرخوند سمتم و با دیدنم چشماش برق زد
من-عافیت باشه
سامیار-مرسی
بعدش دوباره مشغول ور رفتن با موهاش شد هی میزد بالا بعد دوباره موها می ریخت رو صورتش دیگه کلافه شده بود که رفتم جلو و با دستم فشاری رو شونش وارد کردم و مجبورش کردم بشینه بعدش خودم شروع کردم با ژل موهاشو درست کردن آخر کار از ترس اینکه موهاش خراب نشه سشوارو زدم به برقو شروع کردم به سشوار گرفتن موهاش همین باعث می شد که حالت موهاش عوض نشه موهاشم خشک می شد هوا یکم سوز داشت می ترسیدم سرما بخوره سامیارم بدون حرف کارای منو نگاه می کرد
من-خب تموم شدش
سامیار-دستت درد نکنه
من-خواهش میشه