داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

در اینجا به انتخاب خودم برترین داستانهای ایرانی و خارجی را منتشر می کنم به صورتهای گوناگون، کوتاه، بلند و دنباله دار یا حکایتهای پند آموز

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
  • ۰
  • ۰

دور تا دورم عکس نفس بود و لباساش بوی عطرش که آخرم اسمشو بهم نگفت دیگه توی اتاق نبود چند روز بدون نفسم گذشت؟ دوهفته ای شده بود دوهفته بدون اکسیژن بودم حالم خراب بود چقدر با اتردین و میلاد اینور اونور زدم که فهمیدم رفته فرانسه چقدر میشا و شقایق گریه کردن که نفس خطشو عوض کرده بود و همون شماره قبلی هم نداشتن چقدر داغون شدیم وقتی فهمیدیم مامانش اینا خونشونو عوض کردن شقایق و میشا چقدر عذاب وجدان گرفتن وقتی فهمیدن فرانک همه رو بازی داده و من چقدر خرد و داغون شدم که نمی دونستم بچم چند ماهشه عشقم زن زندگیم کجاست محال بود توی فرانسه بتونم پیداش کنم یعنی خودم که عقل نداشتم داشتم می رفتم ولی اتردین و میلاد نذاشتن ، صدای اهنگ کل اتاقو پر کرده بود 
الو چرا قطع کردی چرا دوباره قهر کردی یه چیز می پرسم بعد دیگه کاریت ندارم الو می شه برگردی الو می شه برگردی الو خوب گوشاتو وا کن به نگاه به قبلا کن حرفمو می زنم بعدشم گوشی رو می زارم خودت اگه خواستی صدام کن الو سلام نمی تونم از فکرت درام من هنوزم مثل قبلام هنوز مثل نفسی برام الو سلام نمی تونم از فکرت درام من هنوزم مثل قبلام هنوز مثل نفسی برام اصلا نداشتم روز خوبی دیگه بوی اون نیست فکر کردم خونه موندی ولی رفتی واسه من چیز نمونده مگه می شه نباشی و دور بر من شلوغ باشه یه دیونه که دوست داره صبح بخوابه و غروب پاشه تو از من یه عصبی ساختی که هی داد بزنه تو روت وایسه تو معلوم نبود حرفات کدومش دروغه کدومش راسته تو با نگات می چزونی اصلا بعید نیست بتونی بدون من بتونی بمونی و بری با اونا که دوستشونی الو ندیدی چه سرده خونه پاشو بیا این به نفع هر دومونه اخه دیونه جز تو کی گرمه دستاش دیگه نرو یکم فکر منم باش الو چرا قطع کردی چرا دوباره قهر کردی یه چیز می پرسم بعد دیگه کاریت ندارم الو می شه برگردی الو می شه برگردی الو سلام نمی تونم از فکرت درام من هنوزم مثل قبلام هنوز مثل نفسی برام (آهنگ الو2 از امیرتتلو من که عاشق این آهنگم)صدای در زدن بلند شد
من-ولم کنید میخوام تنها باشم
میلاد-باز کن این درو ببینم 
من-میلاد نفسمو میخوام
اتردین-سامیار بچه بازی در نیار باز کن درو 
خودم از صدام که بلند و خش دار شده بود ترسیدم چه برسه به اتردین
من-تو نمی فهمی وقتی عشق آدم ازش دور باشه چی میشه درک نمی کنی بابا شدن یعنی چی زنت کنارت سر و مرو گندست ولی نفس زندگی من اونور آبه با یه سو تفاهم بزرگ که شاید باعث تنفر بشه می فهمی اتردین د نمی فهمی دیگه اون موقع میگی بچه بازی من خرابم داغونم زنمو میخوام بابا زنو بچم و میخوام 
از همه طرف روم فشار بود.از یک طرف میشا گوشه گیر شده بود و کارش شده بود گریه کردن از یک طرفم که سامیار حالش بد بود..هرکاری هم که می کردم یکم این میشا رو بخندونم نمیشد که نمیشد..دیگه اعصاب برام نمونده بود.میلادم دست کمی از من نداشت..البته به سامی حق میدم برای یک لحظه که خودمو گذاشتم جای سامی بدون میشا دیدم نمیتونم!حتی شاید حالم بدتر از سامی هم میشد! رفتم تو اتاق دیدم میشا کز کرده گوشه ی تختشو لپ تابش جلوش بازه.داره به مانیتورش نگاه میکنه و گریه میکنه.رفتم کنارش دیدم عکسایی که با نفس انداختن و گذاشته داره میبینه بغلش کردم و لپ تاپ و بستم.
من:میشا جان خودتو انقدر عذاب نده.نابودمیشیا..
میشا:اتردین من باعث شدم سامی انقدر حالش بد بشه اگه اونروز گوشیمو رو اسپیکر نمیذاشتم سامی نمی شنید و انقدر داغون نمیشد..سرشو بوسیدم و گفتم:خانمی لازم نیست تو انقدر خودتو عذاب بدی.سامی بالاخره که باید می فهمید!
بلند شد داشت می‌رفت سمت در که گفتم:کجا؟
میشا:با سامی کار دارم..رفت در اتاق سامی رو زد و گفت:سامی میشام یک لحظه درو باز کن کارت دارم..
سامی:گفتم کسیو نمیخوام ببینم..
از اونجایی که میشا قاطی کنه قاطی کرده با یک تن صدایی که ازش بعید بود داد زد وگفت:بهت میگم درو باز کن یعنی بازکن.بااین کارات میخوای مثلا ثابت کنی که عاشق نفسی!! آره؟واسه اثبات این حرف خیلی دیره آقاسامیار..
حالاحالاها باید بدویی...درو باز کن.همون موقع سامی درو باز کرد و میشا رفت تو..

در که باز شد باورم نمیشد این همون سامی باشه که من بهش می گفتم کوه یخ.نفس با این بدبخت چیکار کردی دختر؟اتاق پر لباسای نفس و عکساش بود با دیدن این همه عکس از نفس یک قطره اشک از چشمم چکید.نفرتمو ریختم تو نگاهم و رو به سامی گفتم:
من:سامی این کارا یعنی چی؟تو که الان باید خوشحال باشی؟از شر یک مزاحم راحت شدی.فقط دوست منه که داره تاوان پس میده..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی