داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

در اینجا به انتخاب خودم برترین داستانهای ایرانی و خارجی را منتشر می کنم به صورتهای گوناگون، کوتاه، بلند و دنباله دار یا حکایتهای پند آموز

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
  • ۰
  • ۰

 از همه مهتر یه پسر چشم عسلی بود که به میز تکیه داده بود و با لبخند نگام می کرد .
سامیار
 از نگاه کردن بهش سیر نمی شدم هر چقدر که بیشتر نگاش می کردم بیشتر تشنه و بی قرار لباش عطر تنش دستاش نفساش دوست دارم گفتناش می شدم تو وجودش یه جاذبه ای بود که نمی تونستم در برابرش مقاومت کنم مخصوصا حالا که می دونستم مال منه مال خود خودمه دستامو از هم باز کردم و تکیه امو از میز گرفتم انگار که منتظر همین حرکتم بود که قدماشو سریع کرد و خودشو انداخت تو بغلم با لذت بغلش کردم مثل یه پیشی ملوس خودشو فشار می داد به سینه ام گونه اشو چسبوند به گردنم بعدش زیر گلومو بوسید آخ که این دختر با قلب من چیکارا که نمی کرد با این کاراش بیشتر دیونه اش میشدم
من-عاشقتم دختر دیوونه اتم 
نفس

 بوسه سریعی که نشوندم رو گونش جواب حرفش بود زود از بغلش اومدم بیرون و رفتم پشت میز نشستم اونم بعد من اومد نشست دستامو قلاب کردم توهمو گذاشتم روی میز این پسر چه می دونست با این کاراش چه بلایی سر من میاره
من-سامیار واقعا نمی دونم چی بگم آخه این کارا لازم بود دستاشو دراز کرد و با یه دستش دستامو گرفت با اون یکی هم گونه امو نوازش کرد بعدش دستاشو برداشت و تکیه داد به صندلیش لبامو غنچه کردم
سامیار-لابد لازم بود که این کارو کردم عزیزم شما هم خانومی کن به این دل عاشق بنده رحم کن لباتو اینجوری نکن لب زدم عاشقتم گفتش
سامیار-ما بیشتر
 لب زدم دیوونه اتم
سامیار-من از این مرز دیوونگی گذشتم مجنونم عزیزم مجنون لیلی خوشگل خودم
با عصبانیت ساختگی گفتم
من-چشمم روشن این لیلی خانوم کی باشن هنوز8 ماه نگذشته سرم هوو آوردی
سامیار-من فدای این عصبانیت ساختگی بعد شروع کرد به خندیدن منم با لحن بچه مدرسه ایا گفتم
من-آقا اجازه یعنی اینقده تابلو بود؟بعدم لبامو غنچه کردم از روی صندلی نیم خیز شد طرفم 
سامیار-بهت نگفتم لباتو این جوری نکن بیشتر لبامو غنچه کردم و گفتم
من-دوست دارم
سامیار-منم خیلی چیزا رو دوست دارم
من-مثلا چیا رو؟
سامیار-تو رو
من-خب دوست داشته باش
سامیار- ا اینجوریه خودت خواستی
چند سانتی متر با لباش فاصله داشتم که صدای پای گارسون رفت توی اعصابم آخه اینا نمی تونن دیر تر بیان دست بردم شالشو یه کم اینور اونور کردم که گارسونه شک نکنه
من-عزیزم بالای شالت بد واستاده بود درستش کردم
گارسون-چی میل می فرمایید؟می خواستم بگم درد مرض آخه این چه موقع اومدن بود ای کارد بخوره به شکم من اگه تو این موقعیت بخوام چیزی بخورم نفسم که از این ضد حال خوردن من خندش گرفته بود با یه لبخند گوشه لبش گفت
نفس-من کوبیده می خورم
گارسونه همچین زل زده بود به نفس که شیطونه می گفت بزنم دکوراسیون صورتشو بارم پایین 
من-برای منم کوبیده بیارید
گارسون-نوشابه یا دوغ؟
ای بابا این کلا قصد رفتن نداره آخه پسر خوب لااقل تو صورت من نگاه کن حرف بزن نه نفس
من-دوتا کوکا کولا با بقیه مخلفاتتون پسره هم که احساس کرد مزاحمه شرشو کم کرد
نفس-مگه با یارو دعوا داری بیچاره نزدیک بود بی خیال آبرو بشه خودشو خیس کنه،خندیدم
من-به این نتیجه می رسیم که بهتره شما یه روبند بزنید که جلوگیری بشه از آب ورداشتن جهان
نفس-سامیار تو منو اینجا نیوردی که این حرفا رو بهم بزنی این همه تشریفات رزرو کردن رستوران 
من-درست حدس زدی یکم صبر کن خودت میفهمی نفس کنجکاو زل زده بودم به صورتش یه تک خنده ای به قیافم که می دونستم شبیه علامت سوال شده کرد و از جاش بلند شد
من-هی هی آقا کجا؟
سامیار-زود میام خانوم علامت سوال
من-خب به جای اینکه بری بشین بگو چیکارم داری این قیافه علامت سوالی از بین بره
سامیار –منم به خاطر اینکه علامت سواله از بین بره می خوام برم و بیام بعدش با پرستیژ خاص خودش که آدمو دیوونه می کنه رفت سمت پله ها آخ نفس قربون اون قد و هیکل ورزشکاریت بشه من فدای اون تیپت و چشمای به رنگ عسلت بشم فدای اون دوست دارم گفتنات قربون اون اخلاق دختر کشت همینجوری داشتم قربون صدقش می رفتم که برگشت یه چشمک بهم زد و رفت پایین آخ قلبم خدا رحم کن غش نکنم یه وقت منو این همه خوشبختی محاله چند دقیقه بعد در حالی که دستش یه دسته گل خوشگل پر از رزای سفید که وسطش یه گل رز قرمز قرار داشت برگشت نیشم شل شد و دوتا چال گونه هام معلوم شد روبه روم واستاده بود منم با همون لبخند نگاش می کردم که خم شد رو صورتمو دوتا چال گونه هامو بوسید
سامیار-نمیگی این جوری می خندی سامیارت تو دلش و قلبش زلزله میشه دختر رحم کن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی