من-بابا می خواستم بگم خودشیفته ی خوشگل خوشتیپ
اگه بگم تو کم تر از یک صدم ثانیه تغییر حالت داد دروغ نگفتم اخماش باز شد و یه لبخند خوشگل نشست رو صورتش
سامی-دیدی گفتم از اون سرم
من-بحث عوض راستی شما پسرا چرا اینطوری می کنید ؟اون از اتردین که به میشا شک کرد این از میلاد که با اینکه اتردین رو دید باز اشتباه اونو تکرار کردش
سامی-من که اینکارا رو نکردم
من-خب تو استثنا هستی
سامی-جون من
من-خب حالا پر رو نشو من باید حال این میلاد رو بگیرم شما هم پشت منی فقط ببینم طرفداری میلاد رو کردی شب که رو کاناپه می خوابی بدتر تو اتاق راهت نمیدم که اون کاناپه رو هم از دست میدی
سامی-چشم خانوم هر چی شما بگی چرا اذیت میکنی مظلوم گیر آوردی
سامیار:
یه نگاه به نفس کردم چشماش اندازه یه توپ فوتبال شده بود از حرفا با حرکات من ببین سامیار اخلاقت چقدر گند بوده که این اینجوری تعجب کرده خواستم دستشو بگیرم که دوباره یاد اون سد بزرگ افتادم سامیار نفس برای تو حیفه یعنی برای تو که نه برای خانواده ات حیفه برای کل خانواده ات نه برای اینکه عروس مادرت بشه حیفه یه مادر ایراد گیر مغرور جدی خب دست نفسو میگیری میبری یه جا دیگه زندگی میکنی به خودم تشر زدم پس غیرتت کجاس سامی اون از اون یکیا که فرار کردن خب خودتم که اگه فرار کردی نخیر من فرار نکردم من اون دوسالی که مامان رفته خارج و اومدم اینجا خب وقتی برگشتم فکر کن خارجه ترکش کن اونموقع قلبش طاقت نمیاره اون موقع تو هم میشی لنگه اون داداش عوضیت که بابات رو به کشتن داد و الانم معلوم نیست کدوم گوریه زخمم خیلی عمیق بود داغ پدر و یه برادر که اگه گیرش بیارم گردنشو خورد میکنم کم نبود هی هی سامی تو چقدر تند میری مگه همین الآن بعله رو بهت داده که برای خودت میبری و میدوزی خب بعله رو که داده با اون صدای لطیف و قشنگش یه بار بهم بله داده ولی از ته دل نه نداده خدا جون کمکم کن بدجور گیر کردم دستمو دراز کردم و یه سی دی از داشبورد برداشتمو گذاشتم تو ضبط و تکیه دادم نفسم معلوم بود منتظر آهنگه
زندگیم رو لبه تیغه نمیشه باتو بیام
زخم من خیلی عمیقه نمیشه با تو بیام
آخر قصه چی میشه خودمم نمیدونم
واسه اینکه با تو باشم میخوام و نمیتونم
خیلی حرفا رو نمیشه با ترانه ها بگی
عمریه چشمامو بستم رو تموم زندگی
وقتی ترسی تو دلم نیست واسه چی سکوت کنم
من به قله نرسیدم که بخوام سقوط کنم
اما تو همه حتی اگه آسمونی نیست
اگه افتادی به خاکم باز رو باورت بنویس
توی چشمامون با اینکه قطره های بارونه
تو نگاه کن و بخند که آخرین خندمونه زندگیم رو لبه تیغه نمیشه باتو بیام
زخم من خیلی عمیقه نمیشه با تو بیام
اخر قصه چی میشه خودمم نمیدونم
واسه اینکه با تو باشم میخوامو نمیتونم
(آهنگ لب تیغ فرزاد فرزین)
این آهنگ چه به حالو روزم میومد نفس و یه نگاه کردم اصلا فکر کنم نفهمید رسیدیم رو لبش یه لبخند بود معلوم نبود چه نقشه شیطانی برای میلاد بدبخت کشیده از ماشین پیاده شدمو رفتم در رو براش باز کردم تازه انگار به خودش اومد پیاده شد و دستمو گرفت با هم رفتیم پیش بچه ها
نفس-بعضی ها یاد بگیرن
منظورش دقیقا میلاد بودش چون اتردین اصلا معلوم نبود با میشا کجا غیب شدن میلادم هیچی نگفت فقط به سابیدن دندوناش بهم بسنده کرد با هم رفتیم توی پاساژ داشتیم همینجوری می چرخیدیم که چشمم خورد به یه مانتو فروشی
من-نفس ببین اون مانتو بنفشه قشنگ نیست فکر کنم خیلی بهت بیاد
نفسم که تازه چشماش خورده بود به مانتو بنفشه برق زد اگه میگن راه قلب ما مردا شکمه برای زنا خرید کردنه به بچه ها گفتم ما میریم مانتو فروشیه اونا هم همینجا ها باشن یه زنگم به اتردین بزنن بگن با میشا بیان اینجا رفتیم تو مانتو فروشیه نفس سایزشو گفتو فروشنده براش مانتو رو آورد با هم رفتیم سمت اتاق پرو نفس کیفشو درآورد داد بهم و یهو خم شد گونه امو بوس کرد هنوز تو شوک حرکتش بودم که صداش چسبیده به گوشم منو غرق لذت کرد پس خانوم حسودی کردنم بلده
نفس-وای به حالت سامی اگه به این دختر ایکبیریه نگاه کنی جفت چشمای خوشرنگتو از کاسه درمیارم
با شیطنت زل زدم تو چشمای خوشگلش من-والا من اصلا نفهمیدم چه شکلی بود ولی برای اطمینان که بهش نگاه نکنم میخوای منم باهات بیام تو اتاق
یه دونه زد به بازومو رفت تو اتاق وقتی در اتاقو باز کردش باورم نمیشد ین مانتو رو من برای عشقم انتخاب کردمو اون پوشیدتش تا حالا برای زنی یا دختری لباس انتخاب نکرده بودم هرچند نفسم هرکسی نبود چقدر مانتو بهش میومد بماند مانتو رو با عابر بانکم حساب کردم .