داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

برترین داستانهای ایرانی و خارجی کوتاه و بلند

داستانهای برتر

در اینجا به انتخاب خودم برترین داستانهای ایرانی و خارجی را منتشر می کنم به صورتهای گوناگون، کوتاه، بلند و دنباله دار یا حکایتهای پند آموز

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
  • ۰
  • ۰

 با احساس اینکه یکی موهامو ناز میکنه چشمامو باز کردم شقایق بود
شقایق-پاشو نفس آقاتون منو فرستادن صداتون کنم بیایید شام میل کنید
دستامو از دوطرف کشیدم و یه آخیش بلند گفتمو بلند شدم خیلی گشنم بود وگرنه عمرا این تختخواب گرمو نرمو ول میکردم
من-بریم ببینم چی پختین با میشا
شقایق-آخ نفس نمیدونی که بعد چند روز اشپزی نکردن چقدر زور داره غذا درست کردن
من-چن وقت این پسرا آشپزی کردن تنبل شدید
با شقایق رفتیم سر میز نشستیم من دقیقا کنار سامی افتادم بدون این که بهم نگا هم بکنیم غذامون رو خوردیم بعد غذا یه راست رفتم تو اتاق تا بگیرم بخوابم برای فردا سر حال باشم سر میز به میشا با شقایق گفته بودم 9 آماده باشن آلارم گوشیمو روی 8 تنظیم کردمو خوابیدم با صدای یه قطعه ویالون از باخ چشمامو باز کردم میخواستم دوباره لالا کنم که یاد دانشگاه افتادم جلدی پاشدم می خواستم برم دستشویی که سامی رو دیدم بیچاره با این هیکلش رو این کاناپه مچاله شده بود روی دو زانو نشستم پایین کاناپه نگاش کردم از چشمای خوش حالتش با ابرو های مردونش گذشتم از بینی مردونه خوش فرمش گذشتمو رو لبای خوش حالتش ایست کردم دستمو بردم جلو موهای پخش شده رو پیشونیش رو کنار زدم بعدش بلند شدمو ملافشو که از روش افتاده بود پایینو انداختم روشو زود رفتم دستشویی دستو صورتمو شستمو اومدم بیرون خب حالا چی بپوشم که این حراست دانشگاه بهم گیر نده یه مانتوی بلند که تازه مد شده بود و مدل پروانه ای بود پوشیدم به رنگ سورمه ای با کمر زنجیر دار طلایی و شلوار تنگ لوله تفنگی سورمه ای و کفش عروسکی طلایی کیم که کلا برای دانشگاه  باهاش میونه خوبی نداشتم پس یه کلاسور جاش ورداشتمو مقنعه ی سورمه ای هم سر کردم آرایشم فقط یه رژ لب مات و ریمل زدم که یه وقت بهم گیر ندن  سوئیچ ماشینو برداشتمو نگاه آخرو به سامی که غرق خواب بود کردمو رفتم از اتاق بیرون میشا با شقایقم آماده بودن
من-بریم بچه ها
با بچه ها سوار ماشین شدیمو رفتیم به سمت دانشگاهی که این بلا رو سرمون آورده بود پشت چراغ قرمز واستاده بودم که شقایق گفت
شقایق- راستی بچه ها دانشگاه میلاد اینا با ما یکیه اونا هم امروز ساعت12 میان برای ثبت نام
میشا-خود میلاد بهت گفت؟
شقایق-آره دیشب پرسید دانشگاتون کجاست منم تا اسم دانشگاه  رو گفتم گفتش که پس هم دانشگاهی هستیم ما هم فردا ساعت 12 میاییم برای ثبت نام
—-------------
میشا :
وقتی شقی گفت هم دانشگاهی هستیم زدم توسرمو روبه آسمون گفتم:
من:خدا جون دوست داری ما رو ضایع کنی؟؟نشستی اون بالا ما رو ضایع میکنی بهمون میخندی..آخه تو خونه کم میکشیم ازدسته اینا تو دانشگاه هم باید تحملشون کنیم...
نفس:آه میشا خفه شو دیگه..
بعدم سرعتشو زیاد کرد..تا برسیم من به اتردینو کنکورو..بد و بیراه میگفتم..وقتی رسیدیم پیاده که شدم من دهنم واموند
من:معععع..دانشگاه رو ببین.
شقی:فکرکنم از دانشگاه تهرانم بهتر باشه..
نفس:نه دیگه تا اون حد جو ندید..
رفتیم داخل همه بهمون نگاه میکردن به هر حال هم قیافه هم تیپمون خوب بود..بدونه این که توجهی کنیم رفتیم تو حیاط دانشگاه وایسادیم..من که داشتم با گوشیم ور میرفتم نفسو شقی هم حرف میزدن که از پشتمون یک صدای گوشخراش آشنایی اومد:به چشم خوشگلا.
درحالی که سه تایی کپ کرده بودیم برگشتیم طرف صدا و باهم گفتیم:سارااا!!
سارا:اصلا فکر نمیکردم هم دانشگاهی شیم.
من:به هرحال به لطف پول پدرجان خیلی کارا میشه کرد نه؟
سارا:تو هنوزم زبونت درازه آرش نتونست کوتاهش کنه؟؟
من:اون کوتوله میخواد زبونمو هم قد خودش کنه؟؟
سارا که دید من کم نمیارم گفت:
-خونه گرفتید؟
نفس:آره.
سارا:پس واجب شد بیام ببینم..
من:شنیده بودم مثل دماغ آویزونی ولی فکر نمی‌کردم تا این حد باشه..
سارا قرمز شد گفت:ببین سعی نکن پا رو دمم بذاری که برات گرون تموم میشه..
پا شدم جلوش وایسادم وانگشتمو به صورته تحدید جلوش گرفتمو گفتم:
من:نه تو ببین اینجا تهران نیست که قلدورای باباجونت به دادت برسن اینجا شیراز.دوستاتم پیشت نیستن الان تو یک نفریو ما سه نفر پس سعی نکن دوروبرمون بپلکی که بد میشه..
بعدم با بچه ها رفتیم سمت کلاس.
شقایق:اه همینمون مونده بود با این هم دانشگاهی بشیم..
نفس:بیخیال اینطور که میشا شستتش فکرنکنم از2کیلومتریمون رد بشه..
رفتیم توکلاس سه تا صندلی کنار هم نشستیم که استاد آمد و بعد از کلی مقدمه چینی با نام خدا کلاسو شروع کرد.

  • ۹۹/۰۸/۲۰

عشق شش طرفه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی