کامران دستمو ول نمیکرد خودمم علاقه نداشتم دستمو از دستش در بیارم
در جلورو واسم باز کرد و منتظر موند سوار شم
بعد یه ماه اولین باری بود که بهش رو میدادم اونم سرکیف شده بود
الان تو ماه 4 بارداری بودم
کامران دستمو گرفت و زیر دست خودش رو دنده گذاشت و با انگشتام بازی میکرد ولی هنوزم میتونستم بفهمم ناراحته از رفتن عزیزاش
واسه اینکه ازون حالت درش بیارم بالحن شادی بهش گفتم
-کامران؟
-جونم؟
-میای بریم سونو؟
-الان؟
خندیدم و گفتم
-الان که نمیشه ما نوبت نگرفتیم فردا بریم
-باشه زن بزن وقت بگیر
با یه لحن باحالی گفتم
-وااااای،به نظرتو بچه دختره یا پسر؟
کامران که با دیدن روحیه من شاد شده ولخندی زدو گفت
-هرچی باشه فقط سالم باشه
سرمو تکون دادم و گفتم
-خوب اون که اره ولی اخه واسه تو فرق نداره بچت پسر باشه یا دختر/؟
برگشت طرفم و گفت
-من دوست دارم بچم یه دختر خوشگل و مامانی مثل مامانش باشه
لبخندی بهش زدم و گفتم
-ولی من دوست دارم بچم پسر باشه اسمش دوست دارم بذار ارش
با تعجب گفت
-ارش؟
-اوهوم چرا تعجب کردی؟
-اخه نه به اسم من ربط داره نه به اسم تو چی شده اسم ارش و دوست داری؟
-میدونی از بچگی دوست داشتم هروقت بچه دار شدم اسم بچمو بذارم ارش
سرشو تکون داد وگفت
-ولی من دوست دارم اگه دختر بود اسمشو بذارم کاملیا
-اسم قشنگیه
کامل برگشتم طرفش و گفتم
-پس اگه پسر شد میذاریمش ارش و اگه دختر شد میذاریمش کاملیا
-اوهوم فکر خوبیه حالا فردا مشخص میشه
لبخندی زدم و سرمو به سمت خیابون برگردوندم و به بیرون خیره شدم
بهار؟
-هوم؟
-منو میبخشی؟به خدا رفتار اون روزم دست خودم نیست،دیوونه میشم وقتی بفهمم یکی به چیزی که گفتم عمل نکنه
بعد مثل بچه های مظلوم گفت
-هوم،میبخشیم؟
با خودم فکر کردم اره میبخشمت تقصیر منم بود
واسه همی با لبخند برگشتم طرفش و با لحن بچه گونه ای گفتم
-به شرطی میبخشمت که دیگه من و نزنیم
خنده ای کردو دستمو بوسید و گفت
-دستم بشکنه اگه دوباره روت بلند بشه
کامران سریع برگشت طرفم و گفت
-زود باش کمربندت و ببند
تا خواستم ببندم کار از کار گذشت و پلیس بهمون ایست داد
کامران غرغری کرو ماشن و کنار خیابون پارک کرد
مامور اومد به شیشه زد شیشه رو داد پایین
-سلام جناب
-سلام گواهینامه مدارک ماشین لطفا
کامران سرشو تکو دادو رو به من گفت
-مدارک و از تو داشبورت بده
سرمو تکون دادم مدارک و در اوردم و دادم دستش
-بیا
-بفرمایین قربان
بعد اینکه 30 تومن جریممون کرد گذاشت بریم
خونه که رسیدیم با زحمت رفتم بالا راه رفتن واسم سخت شد بود
اروم اروم از پله ها بالا رفتم و رفتم تو اتاقم داشتم بلوزمو در میاوردم که در یهو باز شد
جیغی کشیدم و لباسم و سریع جلوی خودم گرفتم و رو به کاران گفتم
-برووووو بیرون
ولی اون اصلا حواسش بهم نبود اروم اومد جلو لباسو از دستم گرفت و با لذت به *س ی ن ه * هام زل زد
دسمو جلوی *س ی ن ه * هام گذاشتم
سرشو اورد جلوی صورتمو بهام و نرم بوسید
منم با این که شوکه شده بودم ازین کارش به خدم اومدم و همراهیش کردم دستش رو کمرم بالا و پایین میرفت دستمو تو موهاش فرو برده بودم و همراهیش میکردم
*صورت*و از *ل بام* جدا کردو با چشای خمارش بهم خیره شد بعد با نرمی روی تخت حلم داد و خودشم روم خیمه دو مشغول بوسیدن *ل بام* شدم
کم کم داشتم نفس کم میاوردم به زور خودمو ازش جدا کردم و نفس عمیقی کشیدم
کامران خواست دوباره بیاد طرفم که انگشتمو گذاشتم رو لبشو باگ ارومی گفتم
-بسه کامران نفسم گرفت
چند ثانیه بهم خیره شدو سریع از روم بلند شد
دستمو گرفت و کمک کرد از رو تخت بلند شم
یه سرافون شیک قهوه ای رنگ از تو کمدم در اورد و گرفت طرفم
بلندیش تا روی زانوم بود ولی خویش این بود که گشاد بود و توش راحت بودم
کامران رفت اتاق خودش تا لباساش و عوض کنه
منم گیرمو در اوردم و موهام و شونه کردم
امروز به اندازه کافی هیجان زده شده بودم
جلوی اینه رفتم و رژم و که دور لبم پخش شده بد تمیز کردم و یه رژ قرمز به *ل بام* زدم
ای رنگ خیلی بهم میومد